رواق منظر چشم من آشیانه ی توست

کرم نما و فرود آ که خانه خانه ی توست...

درست در حالیکه پاییز دامن کشان باغ اندیشه ها را پر از بی قراری کرده است"چهارمین

جشنواره شعررند کاغذین جامه" باری دیگر، خواجه ی شیراز را به رواق منظر ها کشاند.

خراسان بار دیگر واژه به واژه شعر شد؛ مشهد، نیشابور، تربت حیدریه، تربت جام، بیرجند،

شیروان،چناران...

از همان هشتم تا شانزدهم مهرماه(پایان مهلت ارسال آثار) دست هایمان را از احساس

و شاعرانگی پرکردند.

داوران (آقایان محمدکاظم کاظمی و محمدباقر کلاهی اهری) با نگاهی بسیار منصفانه در هر دو

بخش کلاسیک و آزاد، سه برگزیده به دبیر اجرایی جشنواره معرفی کردند و علاوه بر آن دونفر

را شایسته ی تقدیر شناختند.

به این ترتیب در بخش کلاسیک:

* صادق داوری( کاشمر)

* حمیده غفوریان (مشهد)

* زهراحسین زاده(افغانستان)

نفرات اول تا سوم و مریم عمارلو(نیشابور) و مجتبی فدایی(مشهد) شایسته تقدیر شناخته شدند.

در بخش آزاد نیز:

*  لیلا بندساری(فردوسی مشهد)

 * علیرضا شیرین(شیروان)

* زهرا عدالتجو(نیشابور)

سه نفر برگزیده و حسین رحمانی(مشهد)به همراه ملیحه سادات قاضی(نیشابور) شایسته تقدیر

معرفی شدند.

داوری اشعار بخش سپید، 19 مهرماه به پایان رسید اما حجم بالای آثار رسیده در بخش کلاسیک

توجه داوران را تا آخرین ساعت کاری 20 مهرماه معطوف به نتیجه گیری ازآثار نمود.

شب شعر، دغدغه ی ناگهانِ بزرگ مردان عرصه ی شعر و ادب شد تا شاعران جوان خراسان را

در این شب به یاد ماندنی تنها نگذارند. به همین بهانه سپاس گزاریم از حضور شاعران گرانقدر:

"استاد محمدکاظم کاظمی، استاد محمد باقر کلاهی اهری و استاد ابوطالب مظفری"

همه آمدند...

دلگرم بودیم...

با دست های کوچک و قلب های پاکشان برایمان تفأل می زدند

   

با لحن کودکانه اش برایمان غزل می خواند

حس خوبی داشت...

چهارمین جشنواره رند کاغذین جامه هم برگزار شد و برگی دیگر از صحیفه ی خاطراتمان ورق

خورد و به نیکی گذشت...

به همین بهانه چند سطر سپاس:

از اعضای کانون شعر و ادب و همه دوستانی که صادقانه برای برپایی این محفل سنگ تمام

گذاشتند...

ازسیدعلی رضایی برای اجرای برنامه...

و از شما که آمدید...

  

نمونه هایی از اشعار برگزیده:

غرور مثل حصاری میان ما سد شد

شدیم آنچه که در عاشقی نباید شد

هزار تکه شکستی دل مرا،حالا

هزار تکه ی دل عاشق تو خواهد شد

من آن شبم که شدم محو روشنایی تو

تو آن شهاب سراسیمه کز شبی رد شد

همیشه رود به دریا نمی رسد آری

پس از تو دل به یقین های خود مردد شد

به عشق شمع اگر پیله می تنی دریاب

که عشق پیله ی تنهایی تو خواهد شد

ولی دلم به تنیدن ادامه داد و تنید

که عشق بانی تکرار های ممتد شد...

"صادق داوری"

هر بار که رعیت از مزارع گندم بر میگردند

فکر میکنند:

کارگران معدن طلا چقدر خوشبختند

هر بار که

انگشتهایم از نوازش موهات بر میگردند

"علیرضا شیرین"

 
 


لحظه هایتان پر از ترنم بی بهانه ی شعر

برگ ریزان 92